-
وقتی تو رو از دست دادم، اشکی نریختم !
جمعه 20 مهرماه سال 1386 22:19
وقتی تو رو از دست دادم، اشکی نریختم ! چون تموم اشکهام روبرای بدست آوردنت ریخته بودم فقط کسی معنی دل تنگی رادرک می کند که طعم وابستگی راچشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست باشه
-
من به اندازه یک پنجره تنها هستم
جمعه 20 مهرماه سال 1386 22:16
من به اندازه یک پنجره تنها هستم تو به اندازه یک باغ پر از رازو نیاز د ل من می خواهد پشت این پنجره بنشینم و تماشا کنم بازتو را که به اندازه یک عشق تما شا داری
-
می دونی بازی زند گی چیه؟
جمعه 20 مهرماه سال 1386 22:13
می دونی بازی زند گی چیه؟ اینه که توچشم بزاری ومن قایمشم و بعد تو یکی دیگرو جای من پیداکنی..... می بینی چقدر بده!!!!!!!
-
دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
جمعه 20 مهرماه سال 1386 22:05
دست مرا بگیر که باغ نگاه تو چندان شکوفه ریخت که هوش از سردم ربود من جاودانیم که پرستوی بوسه ات بر روی من دری ز بهشت خدا گشود اما چه می کنی دل را که در بهشت خدا هم غریب بود........؟
-
این روزها
جمعه 20 مهرماه سال 1386 21:53
این روزهــا .... این روزهــا چقدر هــوای تو می کنـــم حتــی غـــروب گریـــه برای تـو می کنم گاهــــی کنــار پنجــــره می نشینـم و چشمی میان کوچـــه رهــای تـو می کنم خیـره به کوچـــه می شوم اما تو نیستی یــاد تو ، یـاد مهـــر و وفــای تـو می کنم خـود نامــه ای بــرای خــود می نویسم آن را همیشه پست به جـــای تـو می کنم...
-
عشق یعنی مستی دیوانگی
جمعه 20 مهرماه سال 1386 21:51
عشق یعنی مستی دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی سر به دار اویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
-
عشق
جمعه 20 مهرماه سال 1386 21:28
هیچ کس حیرانیم را حس نکر د لحظه ی ویرانیم را حس نکرد در تمام لحظه هایم هیچ کس خلوت پنهانیم را حس نکرد آنکه بیابان غزلهایم از اوست بی سرو سامانیم را حس نکرد
-
چه زیباست
شنبه 14 مهرماه سال 1386 18:05
چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بدون خوشبختی زیستن و برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن. ای کاش واقف بودی که بدون تو مرگ گواراترین زندگی است و بدون تو و بدور از دست های مهربان تو و بدون قلب حساست زندگی چه تلخ و ناشکیباست
-
دفتر عشق تموم شد
شنبه 14 مهرماه سال 1386 10:19
دفتر عشق تموم شد دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم اونیکه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود بد جوری تو کارتو...
-
عشق یعنی چه
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 12:08
... عشق یعنی لایق مریم شدن ... عشق یعنی با خدا هم دم شدن ... عشق یعنی جام لبریز از شراب ... عشق یعنی تشنگی یعنی سراب ... عشق یعنی خواستن و له له زدن ... عشق یعنی سوختن و پر پر زدن ... عشق یعنی سال های عمر سخت ... عشق یعنی زهر شیرین ، بخت تلخ ... عشق یعنی با " خدا یا " ساختن ... عشق یعنی چون همیشه باختن ... عشق یعنی...