وقتی تو رو از دست دادم، اشکی نریختم !
چون تموم اشکهام روبرای بدست آوردنت
ریخته بودم
فقط کسی معنی دل تنگی رادرک می کند که طعم وابستگی
راچشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که
سر انجام آن وابستگی دلتنگیست باشه
می دونی بازی زند گی چیه؟
اینه که توچشم بزاری ومن قایمشم و
بعد تو یکی دیگرو جای من پیداکنی.....
می بینی چقدر بده!!!!!!!
دست مرا بگیر که باغ نگاه تو چندان شکوفه ریخت که هوش از سردم ربود من جاودانیم که پرستوی بوسه ات بر روی من دری ز بهشت خدا گشود اما چه می کنی دل را که در بهشت خدا هم غریب بود........؟
این روزهــا ....
این روزهــا چقدر هــوای تو می کنـــم حتــی غـــروب گریـــه برای تـو می کنم
گاهــــی کنــار پنجــــره می نشینـم و چشمی میان کوچـــه رهــای تـو می کنم
خیـره به کوچـــه می شوم اما تو نیستی یــاد تو ، یـاد مهـــر و وفــای تـو می کنم
خـود نامــه ای بــرای خــود می نویسم آن را همیشه پست به جـــای تـو می کنم
وقتی نامه ای می رسد از سوی من به من می خـوانم و دوبــاره هـــوای تـو می کنم
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار اویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
هیچ کس حیرانیم را حس نکر د
لحظه ی ویرانیم را حس نکرد
در تمام لحظه هایم هیچ کس
خلوت پنهانیم را حس نکرد
آنکه بیابان غزلهایم از اوست
بی سرو سامانیم را حس نکرد
چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بدون خوشبختی زیستن و برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن. ای کاش واقف بودی که بدون تو مرگ گواراترین زندگی است و بدون تو و بدور از دست های مهربان تو و بدون قلب حساست زندگی چه تلخ و ناشکیباست